امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Confession

kənˈfeʃn kənˈfeʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    confessions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
اقرار، اقرار به جرم، اعتراف‌نامه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to make a confession
- اعتراف کردن، اقرار کردن
- They tortured prisoners and got false confessions.
- آنان زندانیان را شکنجه می‌کردند و از آن‌ها اعترافات غیرواقعی می‌گرفتند.
- After the hymn will be the time for confession of sins.
- پس از سرود نوبت اقرار به گناهان فرا می‌رسد.
- The criminal signed the confession.
- بزهکار اقرار‌نامه را امضا کرد.
- the Confessions of Saint Augustine
- اعترافات اگوستین مقدس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد confession

  1. noun admittance of information
    Synonyms:
    acknowledgment admission affirmation allowance assenting assertion avowal concession declaration disclosing disclosure divulgence enumeration exposé exposure making public narration owning up proclamation profession publication recitation relation revealing revelation song squawk squeal statement story telling unbosoming utterance
    Antonyms:
    concealment cover denial disavowal secret

Idioms

  • go to confession

    (کلیسای کاتولیک) در مراسم اقرار به گناهان شرکت کردن

ارجاع به لغت confession

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «confession» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/confession

لغات نزدیک confession

پیشنهاد بهبود معانی