شکل جمع:
confessionsاقرار، اقرار به جرم، اعترافنامه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to make a confession
اعتراف کردن، اقرار کردن
They tortured prisoners and got false confessions.
آنان زندانیان را شکنجه میکردند و از آنها اعترافات غیرواقعی میگرفتند.
After the hymn will be the time for confession of sins.
پس از سرود نوبت اقرار به گناهان فرا میرسد.
The criminal signed the confession.
بزهکار اقرارنامه را امضا کرد.
the Confessions of Saint Augustine
اعترافات اگوستین مقدس
(کلیسای کاتولیک) در مراسم اقرار به گناهان شرکت کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «confession» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/confession