Acknowledgment

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

• noun countable
  (نامه و ایمیل و غیره) اعلام وصول، تأییدیه‌ی دریافت
  • - We sent an acknowledgment that we received their letter.
  • - تأییدیه‌ای فرستادیم که نامه‌ی آن‌ها را دریافت کرده‌ایم.

  • - I applied for five jobs, but only got three acknowledgements.
  • - برای پنج شغل (=فرصت شغلی) درخواست دادم، اما فقط سه اعلام وصول دریافت کردم.
• noun countable
  اقرار، تصدیق
  • - The killer's apology was an acknowledgment that he was guilty.
  • - عذرخواهی قاتل، تصدیقی بر گناهکار بودن او بود.

  • - acknowledgment of a mistake
  • - اقرار به اشتباه
• noun countable uncountable
  (از کسی) قدردانی، سپاسگزاری، تشکر، تمجید
  • - Special acknowledgments will be made at the end of the meeting.
  • - در پایان جلسه، تقدیر و تشکر ویژه صورت خواهد گرفت.

  • - He has finally received the acknowledgment he deserved.
  • - بالاخره قدردانی‌ای که سزاوارش بود، از او شد.