گذشتهی ساده:
cardedشکل سوم:
cardedسومشخص مفرد:
cardsوجه وصفی حال:
cardingشکل جمع:
cardsکارت (عضویت یا اعتباری یا شناسایی و غیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
a membership card
کارت عضویت
credit card
کارت اعتباری
a library card
کارت کتابخانه
I need to use my card to enter the building.
برای ورود به ساختمان باید از کارتم استفاده کنم.
I need to show the bouncer my ID card in order to get into the club.
برای ورود به کلاب باید کارت شناساییام را به نگهبان نشان دهم.
I need to get a new card because my old one has expired.
باید یک کارت جدید بگیرم چون کارت قدیمیام منقضی شده است.
ورق (بازی)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He shuffled the cards and dealt them.
او ورقها را بر زد و دست را داد.
Blackjack is my favorite card game.
بلکجک بازی ورق موردعلاقهی من است.
کارت (تبریک و غیره) (مربوط به مناسبتی خاص)
birthday card
کارت تبریک تولد
My grandmother always sends me a card on my birthday.
مادربزرگم همیشه در روز تولدم برای من کارت میفرستد.
I sent my mother a card on her birthday to show my love and appreciation.
در روز تولد مادرم یک کارت برای نشان دادن عشق و قدردانیام [برای او] فرستادم.
Nowruz card
کارت تبریک نوروز
کارت پستال
I recently received a beautiful card from my friend.
بهتازگی یک کارت پستال زیبا از دوستم دریافت کردم.
a vintage card
کارت پستال قدیمی
کارت (ویزیت)
She handed him her card.
کارت ویزیتش را به او داد.
She picked up a card from the table.
یک کارت ویزیت از روی میز برداشت.
کارت (معمولاً از مقوا یا کاغذ ضخیم ساخته میشود و معمولاً حاوی تصویر یک شخص (بهویژه ورزشکار) یا مکان یا چیز خاص (تخیلی یا واقعی) و توضیحی کوتاه است)
My son loves collecting cards.
پسرم عاشق جمعآوری کارت است.
a football card
کارت فوتبال
مقوا
I bought some new card to make a greeting card for my friend.
چند مقوای جدید خریدم تا برای دوستم کارت تبریک درست کنم.
I need to buy some card to make a poster.
برای درست کردن پوستر باید چند مقوا بخرم.
کامپیوتر کارت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
a sound card
کارت صدا
The computer technician replaced the card.
تکنسین کامپیوتر کارت را تعویض کرد.
My computer is not working properly and I think I need to replace the card inside.
کامپیوترم بهدرستی کار نمیکند و گمان میکنم باید کارت داخل آن را تعویض کنم.
graphics card
کارت گرافیک
قدیمی شخص عجیبوغریب و خندهدار، شخص دلقکمانند
He's such a card!
اون یه آدم عجیبوغریب و خندهداره!
You're such a card, Jan!
عجب آدم دلقکمانندی هستی، جان!
کارت شناسایی مطالبه کردن (بهویژه بهمنظور اثبات سن)
He carded the customer before allowing them to enter.
پیش از اینکه به مشتری اجازهی ورود بدهد، کارت شناسایی را درخواست کرد.
We all got carded.
کارت شناسایی را از همهی ما خواستند.
The bouncer carded the customer to verify his age.
نگهبان [کلاب] برای تأیید سن مشتری، کارت شناسایی را درخواست کرد.
مجازی برگ برنده، قدرت
His friendship with the minister was the card.
دوستی او با وزیر برگ برنده بود.
Agrarian reform placed all the cards in the hand of farmers.
اصلاحات ارضی قدرت را به دست کشاورزان داد.
all the cards in negotiations
همهی برگهای برنده در مذاکرات
ورزش جدول (بهویژه در مسابقات مشتزنی)
three fights on the card
سه مبارزه روی جدول
They eliminated three boxers from the card.
آنها سه بوکسور را ار جدول حذف کردند.
منوی شراب (بهویژه در رستوران)
The restaurant had an extensive card.
این رستوران منوی شراب گسترده و جامعی داشت.
I ordered the most expensive bottle of wine on the card.
گرانترین بطری شراب موجود در منوی شراب را سفارش دادم.
منو
I ordered a steak off of the card.
از روی منو استیک سفارش دادم.
I had a look at the card, but couldn't decide what to order.
نگاهی به منو انداختم، اما نتونستم تصمیم بگیرم که چه چیزی رو سفارش بدهم.
به دست آوردن امتیاز
The golfer carded a 75.
گلفباز امتیاز ۷۵ را به دست آورد.
He carded the points needed to win the game.
او امتیازهای لازم برای پیروزی در این بازی را به دست آورد.
کارت دادن، اعطا کردن کارت
She carded her customers.
به مشتریهایش کارت داد.
She carded him with a loyalty card.
کارت وفاداری به او داد.
فهرست کردن، ثبت کردن (روی/در کارت یا فیش)
She carded the inventory items.
او اقلام موجوذی را روی فیش ثبت کرد.
She carded the patient's vital signs on the medical chart.
او علائم حیاتی بیمار را در چارت پزشکی ثبت کرد.
پنبهزنی کردن
She carded the fibers to make them more suitable for spinning.
او پنبهزنی الیاف را انجام داد تا آنها برای ریسندگی مناسبتر باشند.
He carded the wool.
او پشم را پنبهزنی کرد.
برس سیمی، فرچهی سیمی
The card was used to card the fibers before spinning.
از برس سیمی برای پنبهزنی الیاف پیش از ریسندگی استفاده میشد.
She used the card to comb out the fibers before weaving.
او از فرچهی سیمی برای شانه کردن الیاف پیش از بافتن استفاده کرد.
(cardinal) کاردینال (مقام رسمی کلیسایی و بالاترین مقام کاتولیکها پس از پاپ)
The card of the church was appointed by the Pope.
پاپ کاردینال کلیسا را منصوب کرد.
The card was present at the ceremony.
کاردینال در این مراسم حضور داشت.
بازی با ورق
کارت عضویت
(با ورق بازی) بازی کردن
ورق بازی
عضو رسمی، عضو دارای کارت عضویت
نقشهی عمل یا منبع نیرویی که سری نگاهداشته شود (مثل کارتی که از آستین درآورند)
in the cards (or on the cards)
محتملالوقوع، محتمل
دست خود را خوب بازی کردن، صحیح عمل کردن
واژه "card" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای متعددی دارد که به زمینههای مختلف بستگی دارد. در ادامه به بررسی معانی مختلف این واژه و نکات جالب مربوط به آن میپردازیم.
1. کارت (Card)
معنی اصلی "card" به معنای کارت است. این کارتها میتوانند انواع مختلفی داشته باشند، از جمله کارتهای شناسایی، کارتهای بانکی، کارتهای بازی و غیره. هر یک از این کارتها ویژگیها و کاربردهای خاص خود را دارند. به عنوان مثال، کارتهای بانکی به مشتریان اجازه میدهند که به راحتی و به سرعت تراکنشهای مالی را انجام دهند.
2. کارت شناسایی
کارتهای شناسایی به منظور تأیید هویت افراد استفاده میشوند. این کارتها معمولاً شامل اطلاعاتی مانند نام، تاریخ تولد، عکس و شماره شناسایی هستند. در بسیاری از کشورها، داشتن کارت شناسایی برای انجام فعالیتهای روزمره ضروری است.
3. کارتهای اعتباری و بدهی
کارتهای اعتباری و بدهی ابزارهای مالی هستند که به افراد اجازه میدهند تا به صورت اعتباری خرید کنند یا از موجودی خود استفاده کنند. این کارتها معمولاً با شرایط خاصی همراه هستند و استفاده نادرست از آنها میتواند منجر به بدهیهای سنگین شود.
4. کارتهای بازی
کارتهای بازی، ابزار سرگرمی و تفریح هستند که در انواع مختلفی مانند کارتهای پوکر، بریج و بازیهای کارتی دیگر وجود دارند. این کارتها میتوانند به صورت فردی یا گروهی بازی شوند و تمرکز، استراتژی و مهارتهای اجتماعی را تقویت کنند.
5. کارتهای تبریک
این نوع کارتها به عنوان ابزاری برای ابراز احساسات و تبریک در مناسبتهای مختلف استفاده میشوند. کارتهای تبریک معمولاً شامل پیامهای دلگرم کننده و تصاویری زیبا هستند و در مناسبتهایی مانند تولد، عید، عروسی و دیگر جشنها هدیه داده میشوند.
نکات جالب
- تاریخچه کارتها: استفاده از کارتها به قرنها پیش برمیگردد. کارتهای بازی در قرن 9 میلادی در چین اختراع شدند و به تدریج به سایر نقاط جهان منتقل شدند.
- کارتهای هوشمند: با پیشرفت فناوری، کارتهای هوشمند به وجود آمدهاند که دارای تراشههای الکترونیکی هستند و میتوانند اطلاعات بیشتری را ذخیره کنند. این کارتها معمولاً در کارتهای بانکی و کارتهای شناسایی مدرن استفاده میشوند.
- کارتهای دیجیتال: در دنیای امروز، کارتهای دیجیتال نیز به وجود آمدهاند که به کاربران امکان میدهند تا کارتهای خود را به صورت الکترونیکی در تلفنهای هوشمند خود ذخیره کنند. این نوع کارتها راحتی و دسترسی آسانتری را فراهم میآورند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «card» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/card