آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱ تیر ۱۴۰۳

    Label

    ˈleɪbl ˈleɪbl

    گذشته‌ی ساده:

    labeled

    شکل سوم:

    labeled

    سوم‌شخص مفرد:

    labels

    وجه وصفی حال:

    labeling

    شکل جمع:

    labels

    معنی label | جمله با label

    noun countable B1

    برچسب، اتیکت، لیبل

    Before taking the medicine, read the label on the bottle carefully.

    پیش از مصرف دارو برچسب روی بطری را به دقت بخوانید.

    Do not remove the label containing the manufacturer's name and the item's price!

    اتیکت حاوی نام سازنده و قیمت کالا را نکنید!

    noun countable C2

    انگ، برچسب، وصله (کلمه یا عبارتی که از آن برای توصیف ویژگی‌ها یا حالات افراد یا فعالیت‌ها یا چیزها اغلب به شیوه‌ای که ناعادلانه است استفاده می‌شود)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    Don't let society's labels restrict your true potential.

    اجازه ندهید انگ‌های جامعه توانایی واقعی شما را محدود کند.

    The label of "lazy" is often unfairly placed on people who struggle with mental health issues.

    برچسب «تنبل» اغلب به‌طور ناعادلانه روی افرادی که با مشکلات سلامت روان دست‌وپنجه نرم می‌کنند، گذاشته می‌شود.

    noun countable B1

    مارک (شرکتی که کالاهایی را برای فروش تولید می‌کند یا خود کالا یا نام یا نماد شرکت)

    Nike is a popular sports apparel label.

    نایکی مارک محبوب پوشاک ورزشی است.

    My favorite label is Lay's.

    مارک محبوب من لیز است.

    verb - transitive C1

    برچسب زدن به، برچسب چسباندن روی، ... لیبل زدن به

    Each of the boxes is labelled.

    هر یک از جعبه‌ها برچسب خورده است.

    She hired a man to label bottles for her wedding reception.

    او مردی را برای برچسب زدن به بطری‌های مراسم عروسی‌اش استخدام کرد.

    verb - transitive

    برچسب ... به کسی زدن، به‌عنوان ... قلمداد کردن، نامیدن، خواندن

    Many girls labelled "bad" turned out to be mentally ill.

    بسیاری از دخترانی که به‌عنوان «بد» قلمداد شده بودند، معلوم شد که از نظر روانی بیمار بودند.

    Don't label me as lazy just because I haven't finished my work yet.

    فقط به این دلیل که هنوز کارم را تمام نکرده‌ام، به من برچسب تنبل نزنید.

    noun countable

    برچسب (در فرهنگ لغت) (که از آن برای ارائه‌ی اطلاعات اضافی استفاده می‌شود)

    In Fast Dictionary, the "obsolete" label indicates that this word is no longer commonly used in modern language.

    در فست‌دیکشنری، برچسب «قدیمی» نشان می‌دهد که از این لغت دیگر به‌طور معمول در زبان مدرن استفاده نمی‌شود.

    Please look up the label for the word "intricate" to understand its detailed meaning and usage.

    لطفاً برچسب لغت intricate را نگاه کنید تا معنی دقیق و کاربرد آن را بفهمید.

    noun countable

    شیمی برچسب (در نام‌گذاری ایزوتوپ‌ها)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

    مشاهده

    Researchers often use different labels to distinguish between various isotopes.

    محققان اغلب از برچسب‌های مختلف برای تمایز بین ایزوتوپ‌های مختلف استفاده می‌کنند.

    Researchers examined the label on the isotope.

    محققان برچسب روی ایزوتوپ را بررسی کردند.

    noun countable

    موسیقی ناشر

    The label's latest album has been getting great reviews.

    تازه‌ترین آلبوم این ناشر بازخوردهای خوبی دریافت کرده است.

    This label aims to revolutionize the music industry.

    هدف این ناشر ایجاد انقلابی در صنعت موسیقی است.

    verb - transitive

    شیمی برچسب‌گذاری کردن

    Scientists label radioactive elements.

    دانشمندان عناصر رادیواکتیو را برچسب‌گذاری می‌کنند.

    The technician carefully labels each sample.

    تکنسین هر نمونه را با دقت برچسب‌گذاری می‌کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد label

    1. noun marker, description; brand
      Synonyms:
      mark tag trademark logo brand insignia stamp identification ticket epithet hallmark description classification characterization design company price mark tally number sticker
    1. verb mark, describe; brand
      Synonyms:
      identify define name designate describe characterize classify class tag specify call stamp sticker tally

    سوال‌های رایج label

    گذشته‌ی ساده label چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده label در زبان انگلیسی labeled است.

    شکل سوم label چی میشه؟

    شکل سوم label در زبان انگلیسی labeled است.

    شکل جمع label چی میشه؟

    شکل جمع label در زبان انگلیسی labels است.

    وجه وصفی حال label چی میشه؟

    وجه وصفی حال label در زبان انگلیسی labeling است.

    سوم‌شخص مفرد label چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد label در زبان انگلیسی labels است.

    ارجاع به لغت label

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «label» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/label

    لغات نزدیک label

    • - labdanum
    • - labefaction
    • - label
    • - labeled
    • - labeled file
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.