با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Label

ˈleɪbl ˈleɪbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    labeled
  • شکل سوم:

    labeled
  • سوم‌شخص مفرد:

    labels
  • وجه وصفی حال:

    labeling
  • شکل جمع:

    labels

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
برچسب، اتیکت، لیبل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Before taking the medicine, read the label on the bottle carefully.
- پیش از مصرف دارو برچسب روی بطری را به دقت بخوانید.
- Do not remove the label containing the manufacturer's name and the item's price!
- اتیکت حاوی نام سازنده و قیمت کالا را نکنید!
noun countable C2
انگ، برچسب، وصله (کلمه یا عبارتی که از آن برای توصیف ویژگی‌ها یا حالات افراد یا فعالیت‌ها یا چیزها اغلب به شیوه‌ای که ناعادلانه است استفاده می‌شود)
- Don't let society's labels restrict your true potential.
- اجازه ندهید انگ‌های جامعه توانایی واقعی شما را محدود کند.
- The label of "lazy" is often unfairly placed on people who struggle with mental health issues.
- برچسب «تنبل» اغلب به‌طور ناعادلانه روی افرادی که با مشکلات سلامت روان دست‌وپنجه نرم می‌کنند، گذاشته می‌شود.
noun countable B1
مارک (شرکتی که کالاهایی را برای فروش تولید می‌کند یا خود کالا یا نام یا نماد شرکت)
- Nike is a popular sports apparel label.
- نایکی مارک محبوب پوشاک ورزشی است.
- My favorite label is Lay's.
- مارک محبوب من لیز است.
verb - transitive C1
برچسب زدن به، برچسب چسباندن روی، ... لیبل زدن به
- Each of the boxes is labelled.
- هر یک از جعبه‌ها برچسب خورده است.
- She hired a man to label bottles for her wedding reception.
- او مردی را برای برچسب زدن به بطری‌های مراسم عروسی‌اش استخدام کرد.
verb - transitive
برچسب ... به کسی زدن، به‌عنوان ... قلمداد کردن، نامیدن، خواندن
- Many girls labelled "bad" turned out to be mentally ill.
- بسیاری از دخترانی که به‌عنوان «بد» قلمداد شده بودند، معلوم شد که از نظر روانی بیمار بودند.
- Don't label me as lazy just because I haven't finished my work yet.
- فقط به این دلیل که هنوز کارم را تمام نکرده‌ام، به من برچسب تنبل نزنید.
noun countable
برچسب (در فرهنگ لغت) (که از آن برای ارائه‌ی اطلاعات اضافی استفاده می‌شود)
- In Fast Dictionary, the "obsolete" label indicates that this word is no longer commonly used in modern language.
- در فست‌دیکشنری، برچسب «قدیمی» نشان می‌دهد که از این لغت دیگر به‌طور معمول در زبان مدرن استفاده نمی‌شود.
- Please look up the label for the word "intricate" to understand its detailed meaning and usage.
- لطفاً برچسب لغت intricate را نگاه کنید تا معنی دقیق و کاربرد آن را بفهمید.
noun countable
شیمی برچسب (در نام‌گذاری ایزوتوپ‌ها)
- Researchers often use different labels to distinguish between various isotopes.
- محققان اغلب از برچسب‌های مختلف برای تمایز بین ایزوتوپ‌های مختلف استفاده می‌کنند.
- Researchers examined the label on the isotope.
- محققان برچسب روی ایزوتوپ را بررسی کردند.
noun countable
موسیقی ناشر
- The label's latest album has been getting great reviews.
- تازه‌ترین آلبوم این ناشر بازخوردهای خوبی دریافت کرده است.
- This label aims to revolutionize the music industry.
- هدف این ناشر ایجاد انقلابی در صنعت موسیقی است.
verb - transitive
شیمی برچسب‌گذاری کردن
- Scientists label radioactive elements.
- دانشمندان عناصر رادیواکتیو را برچسب‌گذاری می‌کنند.
- The technician carefully labels each sample.
- تکنسین هر نمونه را با دقت برچسب‌گذاری می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد label

  1. noun marker, description; brand
    Synonyms: characterization, classification, company, design, epithet, hallmark, identification, insignia, logo, mark, number, price mark, stamp, sticker, tag, tally, ticket, trademark
  2. verb mark, describe; brand
    Synonyms: call, characterize, class, classify, define, designate, identify, name, specify, stamp, sticker, tag, tally

ارجاع به لغت label

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «label» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/label

لغات نزدیک label

پیشنهاد بهبود معانی