گذشتهی ساده:
describedشکل سوم:
describedسومشخص مفرد:
describesوجه وصفی حال:
describingشرح دادن، وصف کردن، توصیف کردن، ترسیم کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Pari described the event to me.
پری رویداد را برایم شرح داد.
one cannot describe You (God) for You are beyond description
نتوان وصف تو کردن که تو در وصف نگنجی
Homa described the landscape.
هما منظره را توصیف کرد.
His arm described an arc in the air.
دستش در هوا قوسی را ترسیم کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «describe» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/describe