گذشتهی ساده:
exemplifiedشکل سوم:
exemplifiedسومشخص مفرد:
exemplifiesوجه وصفی حال:
exemplifyingبا مثال فهمانیدن، با نمونه نشان دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This sonnet exemplifies Keats' early style.
این غزل نمونهای از سبک آغازین کیتز است.
He exemplifies the virtues of the working class.
او الگویی از فضایل طبقه کارگر است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «exemplify» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exemplify