فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Depict

dɪˈpɪkt dɪˈpɪkt

گذشته‌ی ساده:

depicted

شکل سوم:

depicted

سوم‌شخص مفرد:

depicts

وجه وصفی حال:

depicting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C2

(با تصویر، داستان و...) ترسیم کردن، تصویر کردن، مجسم کردن، به تصویر کشیدن، نمایش دادن، رسم کردن، نشان دادن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

The film aims to depict the harsh realities of war.

این فیلم به‌دنبال به تصویر کشیدن واقعیت‌های تلخ جنگ است.

Her painting depicts the challenges faced by refugees.

نقاشی او نشان‌دهنده‌ی چالش‌های پیشِ‌روی مهاجران است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Her stories depict various aspects of city life.

داستان‌های او جنبه‌های گوناگونی از زندگی شهری را هویدا می‌کند.

verb - transitive

توصیف کردن، شرح دادن، وصف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Please depict the process step by step.

لطفاً این فرایند را مرحله‌به‌مرحله توصیف کن.

They asked me to depict the location of the incident.

آن‌ها از من خواستند تا مکان حادثه را توصیف کنم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد depict

  1. verb describe, render in drawing or writing
    Synonyms:
    describe relate report state detail represent illustrate portray picture paint outline sketch narrate interpret reproduce delineate characterize design image limn sculpt
    Antonyms:
    confuse distort mix up

ارجاع به لغت depict

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «depict» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/depict

لغات نزدیک depict

پیشنهاد بهبود معانی