آخرین به‌روزرسانی:

Sculpt

skʌlpt skʌlpt

گذشته‌ی ساده:

sculpted

شکل سوم:

sculpted

سوم‌شخص مفرد:

sculpts

وجه وصفی حال:

sculpting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive

مجسمه‌ی کسی یا چیزی را ساختن، ساختن (مجسمه)، مجسمه‌سازی کردن، پیکرتراشی کردن

The artist used his skilled hands to sculpt a beautiful statue.

این هنرمند از دستان ماهر خود برای ساختن مجسمه‌ای زیبا استفاده کرد.

She carefully sculpted a clay figure of her favorite animal using a small sculpting tool.

او با استفاده از یک ابزار کوچک مجسمه‌سازی، به دقت مجسمه‌ای گلی از حیوان موردعلاقه‌اش را ساخت.

verb - transitive

شکل دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The makeup artist used contouring techniques to sculpt the model's face

این آرایشگر از تکنیک‌های کانتورینگ برای شکل دادن به صورت مدل استفاده کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sculpt

  1. verb shape (a material like stone or wood) by whittling away at it
    Synonyms:
    sculpture grave

سوال‌های رایج sculpt

گذشته‌ی ساده sculpt چی میشه؟

گذشته‌ی ساده sculpt در زبان انگلیسی sculpted است.

شکل سوم sculpt چی میشه؟

شکل سوم sculpt در زبان انگلیسی sculpted است.

وجه وصفی حال sculpt چی میشه؟

وجه وصفی حال sculpt در زبان انگلیسی sculpting است.

سوم‌شخص مفرد sculpt چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد sculpt در زبان انگلیسی sculpts است.

ارجاع به لغت sculpt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sculpt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sculpt

لغات نزدیک sculpt

پیشنهاد بهبود معانی