با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Sculptor

ˈskʌlptər ˈskʌlptə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    sculptors

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    مجسمه‌ساز، حجار، پیکر‌تراش، تندیس‌گر
    • - The sculptor's hands were covered in dust.
    • - دست‌های مجسمه‌ساز پوشیده از خاک بود.
    • - The famous sculptor showcased his latest masterpiece.
    • - تندیس‌گر مشهور آخرین شاهکارش را به نمایش گذاشت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد sculptor

  1. noun An artist who creates sculptures
    Synonyms: carver, artist, wood-carver, modeler, stone carver, sculpturer, worker in bronze, worker in metal, worker in stone, arp, maillol, chiseler, statue maker, phidias, pisano, praxiteles, saint-gaudens

ارجاع به لغت sculptor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sculptor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sculptor

لغات نزدیک sculptor

پیشنهاد بهبود معانی