فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Delineate

dɪˈlɪnieɪt dɪˈlɪnieɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    delineated
  • شکل سوم:

    delineated
  • سوم‌شخص مفرد:

    delineates
  • وجه وصفی حال:

    delineating

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
مشخص کردن، ترسیم نمودن، معین کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He delineated his plan of attack.
- او جزئیات نقشه‌ی حمله‌ی خود را شرح داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد delineate

  1. verb describe; outline
    Synonyms:
    describe detail define represent draw outline portray depict lay out sketch out characterize trace plot figure draft chart mark limn

ارجاع به لغت delineate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «delineate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/delineate

لغات نزدیک delineate

پیشنهاد بهبود معانی