تخلف، قصور، کوتاهی، تقصیر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The captain's delinquency led to the sinking of the ship.
سهلانگاری ناخدا منجر به غرق کشتی شد.
His delinquencies landed him in jail.
بزهکاریهایش کار او را به زندان کشاند.
There will be a fine for any delinquency in payment.
هرگونه تأخیر در پرداخت موجب جریمه خواهد شد.
juveniles delinquency
بزهکاری نوجوانان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «delinquency» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/delinquency