۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Clarify

ˈklærɪfaɪ ˈklærɪfaɪ

گذشته‌ی ساده:

clarified

شکل سوم:

clarified

سوم‌شخص مفرد:

clarifies

وجه وصفی حال:

clarifying

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb C1

روشن کردن، واضح کردن، توضیح دادن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

To clarify butter, you must first heat it well.

برای پالایش کره باید اول آن را خوب داغ کرد.

to clarify one's meaning

مقصود خود را توضیح دادن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

This matter needs further clarification.

این موضوع نیاز به روشنگری (توضیح) بیشتر دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clarify

  1. verb explain, make clear
    Synonyms:
    explain make clear simplify illustrate interpret define elucidate spell out resolve straighten out clear up illuminate formulate shed light on make plain make perfectly clear throw light on delineate break down analyze
    Antonyms:
    confuse muddle
  1. verb purify
    Synonyms:
    clean filter refine cleanse distill depurate rarefy
    Antonyms:
    dirty muddle muddy

لغات هم‌خانواده clarify

  • verb - transitive
    clear, clarify

سوال‌های رایج clarify

گذشته‌ی ساده clarify چی میشه؟

گذشته‌ی ساده clarify در زبان انگلیسی clarified است.

شکل سوم clarify چی میشه؟

شکل سوم clarify در زبان انگلیسی clarified است.

وجه وصفی حال clarify چی میشه؟

وجه وصفی حال clarify در زبان انگلیسی clarifying است.

سوم‌شخص مفرد clarify چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد clarify در زبان انگلیسی clarifies است.

ارجاع به لغت clarify

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clarify» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clarify

لغات نزدیک clarify

پیشنهاد بهبود معانی