گذشتهی ساده:
scheduledشکل سوم:
scheduledسومشخص مفرد:
schedulesوجه وصفی حال:
schedulingشکل جمع:
schedulesبرنامه، زمانبندی، برنامهی زمانبندی شده، ترتیب زمانی، جدول زمانی
class schedule
برنامهی کلاسها
my daily schedule
برنامهی روزانهی من
today, I have a full schedule.
امروز برنامهام پر است (تمام اوقاتم گرفته است).
they laid out a schedule for building the new factory.
آنها ساختن کارخانهی جدید را زمانبندی کردند.
برنامهی حرکت قطار (یا اتوبوس و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a flight schedule
برنامهی (ساعات) پرواز
زمانبندی کردن، در جدول زمانی وارد کردن، جزو برنامه کردن، برنامه (و غیره) تعیین کردن
the train is scheduled to stop in Ghom.
طبق برنامه قطار در قم توقف خواهد کرد.
Leyla has scheduled a meeting for next Monday.
لیلا برای دوشنبهی دیگر جلسه تعیین کرده است.
the repairs are scheduled to take six months.
طبق برنامه تعمیرات شش ماه طول خواهد کشید.
کاغذ دستنویسیشده، سیاهه، (بهطور معمول ضمیمهی ورقهی خرید یا وصیتنامه یا ورقهی مالیات و غیره) فهرست، ریزاقلام، صورت
a schedule of household items belonging to the deceased.
فهرست اثاث منزل متعلق به متوفی.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «schedule» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/schedule