آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Schedule

ˈskedʒʊl / / -dʒl ˈʃedjuːl / / ˈske-

گذشته‌ی ساده:

scheduled

شکل سوم:

scheduled

سوم‌شخص مفرد:

schedules

وجه وصفی حال:

scheduling

شکل جمع:

schedules

معنی schedule | جمله با schedule

noun countable B2

برنامه‌ی زمانی، جدول زمانی

today, I have a full schedule.

امروز برنامه‌ام پر است (تمام اوقاتم گرفته است).

The school posted the exam schedule for all classes.

مدرسه، برنامه‌ی امتحانات همه‌ی کلاس‌ها را منتشر کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

they laid out a schedule for building the new factory.

آن‌ها ساختن کارخانه‌ی جدید را زمان‌بندی کردند.

class schedule

برنامه‌ی کلاس‌ها

my daily schedule

برنامه‌ی روزانه‌ی من

noun countable B1

انگلیسی آمریکایی جدول برنامه‌ها، جدول حرکت

در انگلیسی بریتانیایی از timetable استفاده می‌شود.

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

Flight schedules are often updated due to weather conditions.

برنامه‌های پرواز اغلب به‌دلیل شرایط جوی به‌روزرسانی می‌شوند.

The school changed the schedule for next semester.

مدرسه، برنامه‌ی کلاس‌ها برای ترم بعد را تغییر داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a flight schedule

برنامه‌ی (ساعات) پرواز

noun countable formal

فهرست، جدول، لیست

The government released a schedule of approved regulations.

دولت، فهرستی از مقررات تأییدشده را منتشر کرد.

The project manager provided a schedule of tasks for the team.

مدیر پروژه، لیستی از وظایف برای تیم ارائه داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a schedule of household items belonging to the deceased.

فهرست اثاث منزل متعلق به متوفی.

verb - transitive B2

زمان‌بندی کردن، در جدول زمانی وارد کردن، جزو برنامه کردن، برنامه (و غیره) تعیین کردن

the train is scheduled to stop in Ghom.

طبق برنامه قطار در قم توقف خواهد کرد.

Leyla has scheduled a meeting for next Monday.

لیلا برای دوشنبه‌ی دیگر جلسه تعیین کرده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the repairs are scheduled to take six months.

طبق برنامه تعمیرات شش ماه طول خواهد کشید.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد schedule

  1. noun plan for one’s time
    Antonyms:
  1. verb plan one’s time
    Synonyms:
    Antonyms:

Collocations

stick to a schedule

به برنامه پایبند بودن، طبق برنامه پیش رفتن

draw up a schedule

تنظیم برنامه

لغات هم‌خانواده schedule

  • noun
    schedule

سوال‌های رایج schedule

گذشته‌ی ساده schedule چی میشه؟

گذشته‌ی ساده schedule در زبان انگلیسی scheduled است.

شکل سوم schedule چی میشه؟

شکل سوم schedule در زبان انگلیسی scheduled است.

شکل جمع schedule چی میشه؟

شکل جمع schedule در زبان انگلیسی schedules است.

وجه وصفی حال schedule چی میشه؟

وجه وصفی حال schedule در زبان انگلیسی scheduling است.

سوم‌شخص مفرد schedule چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد schedule در زبان انگلیسی schedules است.

ارجاع به لغت schedule

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «schedule» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/schedule

لغات نزدیک schedule

پیشنهاد بهبود معانی