آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آبان ۱۴۰۴

    Timetable

    ˈtaɪmˌteɪbl ˈtaɪmˌteɪbl

    گذشته‌ی ساده:

    timetabled

    شکل سوم:

    timetabled

    سوم‌شخص مفرد:

    timetables

    وجه وصفی حال:

    timetabling

    شکل جمع:

    timetables

    معنی timetable | جمله با timetable

    noun countable B1

    برنامه‌ی زمان‌بندی، جدول زمانی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    We need to revise the timetable because the meeting was postponed.

    باید جدول زمانی را بازبینی کنیم چون جلسه به تعویق افتاده است.

    The project manager created a detailed timetable to keep everything on track.

    مدیر پروژه، جدول زمانی دقیقی تهیه کرد تا همه‌چیز طبق برنامه پیش برود.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی برنامه‌ی حرکت (اتوبوس، قطار، هواپیما)

    در انگلیسی آمریکایی از schedule استفاده می‌شود.

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    You can check the train timetable online before buying your ticket.

    می‌توانی قبل‌از خرید بلیت، برنامه‌ی حرکت قطارها را به‌صورت آنلاین بررسی کنی.

    The airline has changed its flight timetable for the winter season.

    شرکت هواپیمایی برنامه‌ی پروازهایش را برای فصل زمستان تغییر داده است.

    noun countable A2

    انگلیسی بریتانیایی برنامه (درسی)

    در انگلیسی آمریکایی از schedule استفاده می‌شود.

    I lost my school timetable, so I don’t know what class comes next.

    برنامه‌ی مدرسه‌ام را گم کردم، پس نمی‌دانم کلاس بعدی چیست.

    The teacher asked us to check the timetable to see when the exam is.

    معلم از ما خواست برنامه‌ی درسی را چک کنیم تا ببینیم امتحان چه زمانی است.

    verb - transitive

    انگلیسی بریتانیایی زمان‌بندی کردن، برنامه‌ریزی کردن، در برنامه قرار دادن

    در انگلیسی آمریکایی و همچنین بریتانیایی از schedule استفاده می‌شود.

    The conference was timetabled months in advance to avoid any conflicts.

    کنفرانس چند ماه زودتر زمان‌بندی شده بود تا هیچ تداخلی پیش نیاید.

    The meetings are timetabled to start right after lunch.

    جلسات طوری برنامه‌ریزی شده‌اند که بلافاصله بعداز ناهار شروع شوند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد timetable

    1. noun schedule
      Synonyms:
      plan list agenda program calendar record chart itinerary docket appointments order of business chronology

    سوال‌های رایج timetable

    شکل جمع timetable چی میشه؟

    شکل جمع timetable در زبان انگلیسی timetables است.

    ارجاع به لغت timetable

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «timetable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/timetable

    لغات نزدیک timetable

    • - timeshare
    • - timeshared
    • - timetable
    • - timework
    • - timeworn
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.