آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Itinerary

aɪˈtɪnəreri aɪˈtɪnrəri

معنی itinerary | جمله با itinerary

noun countable C1

سفر مسیر مسافرت، مسیر راهسپاری، شرح سفر، برنامه ی سفر، کتاب راهنمای مسافران، خط سیر، سفرنامه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

an itinerary that took them through Canada

مسیری که آن‌ها را به سرتاسر کانادا برد

He wrote the itinerary on a daily basis.

او سفرنامه را روزانه می‌نوشت.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A typed itinerary was given to each one of us.

یک برنامه‌ی سفر تایپ‌شده به هر یک از ما داده شد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد itinerary

ارجاع به لغت itinerary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «itinerary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/itinerary

لغات نزدیک itinerary

پیشنهاد بهبود معانی