آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Itinerant

aɪˈtɪnrənt aɪˈtɪnrənt

معنی itinerant | جمله با itinerant

noun adjective

سیار، دوره‌گرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

an itinerant preacher

واعظ سیار

itinerant laborers

عمله‌های دوره‌گرد

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد itinerant

  1. adjective roaming
    Antonyms:

ارجاع به لغت itinerant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «itinerant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/itinerant

لغات نزدیک itinerant

پیشنهاد بهبود معانی