Itinerant

aɪˈtɪnrənt aɪˈtɪnrənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
سیار، دوره‌گرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- an itinerant preacher
- واعظ سیار
- itinerant laborers
- عمله‌های دوره‌گرد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد itinerant

  1. adjective roaming
    Synonyms: afoot, ambulant, ambulatory, floating, gypsy, journeying, migratory, moving, nomadic, on foot, peripatetic, ranging, riding the rails, roving, shifting, travelling, unsettled, vagabond, vagrant, wandering, wayfaring
    Antonyms: permanent, settled

ارجاع به لغت itinerant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «itinerant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/itinerant

لغات نزدیک itinerant

پیشنهاد بهبود معانی