گذشتهی ساده:
floatedشکل سوم:
floatedسومشخص مفرد:
floatsشناور
شناور، شناوری، متحرک بر روی آب، مواج، فاقد وسیله اتصال (درمورد استخوان جناغ سینه)، جابهجا شده، متغیر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the floating particles in the air
ذرات شناور (معلق) در هوا
floating rumors
شایعات جاری
floating capital
سرمایهی در گردش
a floating kidney
کلیهی متحرک
پل شناور
جمعیت متحرک، مردمان در حال گردش
نرخ شناور (مطابق با بازار روز)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «floating» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/floating