پیاده، در جریان، برپا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Rabbits are hunted either afoot or on horseback.
خرگوش را یا پیاده و یا سوار بر اسب شکار میکنند.
I knew something terrible was afoot.
میدانستم چیز وحشتناکی در شرف وقوع بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «afoot» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/afoot