فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Afloat

əˈfloʊt əˈfləʊt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

شناور، روی آب

بعداز فعل می‌آید.

The burning ship stayed afloat for an hour and then sank.

کشتی مشتعل یک ساعت بر روی آب ماند؛ سپس فرو رفت.

The empty plastic bottle was still afloat despite the waves.

بطری پلاستیکی خالی باوجود موج‌ها همچنان شناور بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The lower deck is afloat.

طبقه‌ی پایین کشتی را آب گرفته است.

Rumors are afloat.

بازار شایعات گرم است.

adjective

سرپا، در وضعیت مالی قابل قبول (توانایی پرداخت بدهی‌ها را داشتن)

بعداز فعل می‌آید.

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

He kept the company afloat.

او شرکت را سرپا نگه داشت.

Despite the depression, he kept himself afloat.

علی‌رغم بحران اقتصادی، خودش را در وضعیت مالی قابل قبولی نگه داشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد afloat

  1. adjective floating
    Synonyms:
    drifting adrift
    Antonyms:
    ashore docked aground beached

Collocations

keep afloat

سرپا نگه داشتن (از لحاظ مالی) / (مجازی) جلوگیری از ورشکستگی

ارجاع به لغت afloat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «afloat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/afloat

لغات نزدیک afloat

پیشنهاد بهبود معانی