دستخوش طوفان، غوطهور(روی آب)، (مجازاً) آواره، بدون هدف، سرگردان، شناور
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Suddenly, I realized that I was jobless and adrift.
ناگهان احساس کردم که بیکار و سرگردانم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «adrift» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adrift