آخرین به‌روزرسانی:

Astir

əˈstɜːr əˈstɜː

معنی و نمونه‌جمله

adjective

بیرون از بستر، در جنبش، در حرکت، فعال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The city was astir with rumors of his death.

شایعات مرگ او شهر را به جنب و جوش درآورده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد astir

  1. adjective on the move
    Synonyms:
    about up
  1. adverb
    Synonyms:
    moving active awake alert afoot roused

ارجاع به لغت astir

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «astir» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/astir

لغات نزدیک astir

پیشنهاد بهبود معانی