آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Gypsy

ˈdʒɪpsi ˈdʒɪpsi

شکل جمع:

Gypsies

معنی gypsy | جمله با gypsy

noun countable

کولی، شبیه کولی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

to lead a gypsy life

کولی‌وار زندگی کردن

a gypsy plumber

لوله‌کش بدون پروانه

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد gypsy

  1. noun One of nomadic Caucasoid people
    Synonyms:
    caucasian Egyptian Rom (Romany) gitano (Spanish) Zingaro (Italian) Bohémien (French)
  1. noun one who lives a roving life
    Synonyms:
    wanderer nomad vagrant tramp roamer bohemian roma romany romani gipsy zingaro zingara rom Rommany tzigane schemer sharper romanes (language)
  1. noun a laborer who moves from place to place as demanded by employment
    Synonyms:

سوال‌های رایج gypsy

شکل جمع gypsy چی میشه؟

شکل جمع gypsy در زبان انگلیسی Gypsies است.

ارجاع به لغت gypsy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gypsy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gypsy

لغات نزدیک gypsy

پیشنهاد بهبود معانی