Peripatetic

ˌperəpəˈtetɪk ˌperəpəˈtetɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
وابسته به فلسفه ارسطو، راه‌رونده، گردش‌کننده، سالک، دوره‌گرد، پیاده‌رو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد peripatetic

  1. adjective constantly traveling
    Synonyms:
    mobile roaming wandering migrant vagrant itinerant nomadic vagabond roving ambulant wayfaring perambulant itinerate
    Antonyms:
    fixed settled

ارجاع به لغت peripatetic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «peripatetic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/peripatetic

لغات نزدیک peripatetic

پیشنهاد بهبود معانی