آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
    آخرین به‌روزرسانی:

    Admission

    ədˈmɪʃn ədˈmɪʃn

    شکل جمع:

    admissions

    معنی admission | جمله با admission

    noun countable uncountable B1

    پذیرش، ورود، قبول، تصدیق، دخول

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

    مشاهده

    Admission is forbidden.

    ورود ممنوع است.

    admission into the association

    ورود به انجمن

    noun countable

    اعتراف

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    His admission of guilt filled everyone with surprise.

    اعتراف او به گناه همه را غرق شگفتی کرد.

    noun uncountable

    اجازه ورود، ورودیه، پذیرانه، جواز دخول، بلیط ورود

    The admission fee is nine tomans.

    ورودیه نه تومان است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد admission

    1. noun entering or allowing entry
      Synonyms:
      entrance access way door permission admittance introduction welcome reception acceptance recognition initiation entree confirmation designation certification ingress
      Antonyms:
      refusal denial exclusion expulsion
    1. noun confession or acknowledgment
      Synonyms:
      statement declaration disclosure acknowledgment confession affirmation assertion confirmation testimony avowal concession revelation profession attestation deposition admittance allowance assent averment testimonial affidavit divulgence accession
      Antonyms:
      denial refusal disallowance repudiation

    سوال‌های رایج admission

    شکل جمع admission چی میشه؟

    شکل جمع admission در زبان انگلیسی admissions است.

    ارجاع به لغت admission

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «admission» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/admission

    لغات نزدیک admission

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    group match panties knickers puffin crossing toucan crossing car accident beacon dispose not turn a hair restaurant reportage spelling sitrep kid around cardamom کشک کارمند دختر خاله سال کافه یخچال رقص صدف آب‌نبات‌چوبی انسان نخستین بچه تقویم بچه‌باز کالباس کف پا