امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Designation

ˌdezɪɡˈneɪʃn ˌdezɪɡˈneɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
سمت، عنوان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- His official designation is Chief Financial Officer.
- سمت رسمی او مدیر ارشد مالی است.
- His official designation is "Director of Internal Affairs."
- عنوان رسمی او «مدیر امور داخلی» است.
noun uncountable
تعیین، تخصیص
- the designation of parking areas for the handicapped
- تخصیص محل پارکینگ برای معلولین
- The designation of the new park was met with excitement from the community.
- تعیین این پارک جدید با استقبال مردم مواجه شد.
noun
انتصاب، تعیین، انتخاب (شخص)
- His designation as the leader of the party occasioned a great deal of objection.
- انتصاب او به‌عنوان رهبر حزب با مخالفت‌های زیادی همراه بود.
- Her designation as the company's new CEO came as a surprise to many.
- انتخاب او به عنوان مدیرعامل جدید این شرکت برای بسیاری تعجب‌آور بود.
noun countable uncountable
شناسه، علامت
- The designation on the map indicated a popular hiking trail.
- علامت روی نقشه یک مسیر پیاده‌روی محبوب را نشان می‌دهد.
- The architect used different colors to indicate each room's designation on the floor plan.
- معمار از رنگ‌های مختلف برای نشان دادن علامت هر اتاق در نقشه‌ی طبقه استفاده کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد designation

  1. noun name, label, mark
    Synonyms:
    appellation appellative class classification cognomen compellation denomination description epithet identification key word moniker nickname nomen style title
  1. noun delegation, selection
    Synonyms:
    appointment classification identification indication pigeonhole recognition specification

ارجاع به لغت designation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «designation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/designation

لغات نزدیک designation

پیشنهاد بهبود معانی