با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Debunk

ˌdiːˈbʌŋk ˌdiːˈbʌŋk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    debunked
  • شکل سوم:

    debunked
  • سوم‌شخص مفرد:

    debunks
  • وجه وصفی حال:

    debunking

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive informal
کم‌ارزش کردن، بی‌ارزش کردن، زیر سوال بردن، از اعتبار انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- His research helped debunk the notion that vaccines cause autism.
- تحقیقات او به زیر سوال بردن این تصور که واکسن‌ها باعث اوتیسم می‌شوند، کمک کرد.
- The scientist aimed to debunk the popular myth about climate change.
- این دانشمند قصد داشت افسانه رایج در مورد تغییرات آب‌وهوا را از اعتبار بیاندازد.
verb - transitive
لو دادن، رو کردن، افشا کردن، برملا کردن، پرده‌برداری کردن
- He spent his life debunking communism.
- او عمر خود را صرف پرده‌برداری عیوب کمونیسم کرد.
- The journalist was determined to debunk the false information in the article.
- این روزنامه‌نگار مصمم بود که اطلاعات نادرست موجود در مقاله را افشا کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد debunk

  1. verb disprove, ridicule
    Synonyms: cut down to size, deflate, demystify, discover, disparage, expose, lampoon, mock, puncture, show up, uncloak, unmask, unshroud
    Antonyms: prove, uphold

ارجاع به لغت debunk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «debunk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/debunk

لغات نزدیک debunk

پیشنهاد بهبود معانی