گذشتهی ساده:
debunkedشکل سوم:
debunkedسومشخص مفرد:
debunksوجه وصفی حال:
debunkingکمارزش کردن، بیارزش کردن، زیر سوال بردن، از اعتبار انداختن
His research helped debunk the notion that vaccines cause autism.
تحقیقات او به زیر سوال بردن این تصور که واکسنها باعث اوتیسم میشوند، کمک کرد.
The scientist aimed to debunk the popular myth about climate change.
این دانشمند قصد داشت افسانه رایج در مورد تغییرات آبوهوا را از اعتبار بیاندازد.
لو دادن، رو کردن، افشا کردن، برملا کردن، پردهبرداری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He spent his life debunking communism.
او عمر خود را صرف پردهبرداری عیوب کمونیسم کرد.
The journalist was determined to debunk the false information in the article.
این روزنامهنگار مصمم بود که اطلاعات نادرست موجود در مقاله را افشا کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «debunk» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/debunk