آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Betray

    bɪˈtreɪ bɪˈtreɪ

    گذشته‌ی ساده:

    betrayed

    شکل سوم:

    betrayed

    سوم‌شخص مفرد:

    betrays

    وجه وصفی حال:

    betraying

    معنی betray | جمله با betray

    verb - transitive B2

    تسلیم دشمن کردن، خیانت کردن به، وفادار نبودن، پشت کردن، نامردی کردن، فروختن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    To give enemy forces information about your side is to betray your comrades.

    دادن اطلاعات به نیروهای دشمن یعنی خیانت به هم‌رزمانت.

    Some of his closest friends betrayed him when he needed them the most.

    بعضی از نزدیک‌ترین دوستانش، زمانی که بیشترین نیاز را به آن‌ها داشت، به او پشت کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    those who betrayed their country

    آنان که به کشور خود خیانت کردند

    He betrayed the neighbor's daughter.

    او دختر همسایه را از راه به در کرد.

    He betrayed the organization's secrets.

    او اسرار سازمان را افشا کرد.

    verb - transitive formal

    زیر قول زدن، عهدشکنی کردن، از بین بردن، نقض کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    She betrayed her promise never to lie again.

    او قولش را که دیگر هرگز دروغ نگوید، زیر پا گذاشت.

    The company betrayed the agreement with its workers.

    این شرکت توافق با کارگرانش را نقض کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He betrayed my trust in him.

    از اعتماد من سوء استفاده کرد.

    verb - transitive

    بروز دادن، نشان دادن، آشکار کردن، فاش کردن، لو دادن (افکار و احساسات به‌صورت ناخواسته)

    His face betrays his fear.

    صورتش ترسش را نشان می‌دهد.

    The slight hesitation in his voice betrayed his uncertainty.

    مکثی جزئی در صدایش عدم اطمینان او را لو داد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The house betrays its age.

    قدمت خانه از ظاهر آن پیداست.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد betray

    1. verb be disloyal
      Synonyms:
      deceive trick desert mislead abandon let down double-cross sell out forsake play false break faith break promise break trust go back on stab in the back be unfaithful walk out on cross jilt knife seduce inform on finger bluff take in turn in break with deliver up delude play Judas sell down the river commit treason inform against turn informer turn state’s evidence blow the whistle bite the hand that feeds you
      Antonyms:
      support defend be loyal protect be faithful
    1. verb divulge, expose information
      Synonyms:
      reveal show tell disclose expose make known give away uncover divulge let slip blurt out spill manifest inform rat on snitch tell on fink on sing squeal tattle dime evince unmask turn in lay bare stool
      Antonyms:
      hide keep secret be quiet

    Collocations

    betray someone’s trust

    خیانت به اعتماد کسی، از اعتماد کسی سوء استفاده کردن

    سوال‌های رایج betray

    گذشته‌ی ساده betray چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده betray در زبان انگلیسی betrayed است.

    شکل سوم betray چی میشه؟

    شکل سوم betray در زبان انگلیسی betrayed است.

    وجه وصفی حال betray چی میشه؟

    وجه وصفی حال betray در زبان انگلیسی betraying است.

    سوم‌شخص مفرد betray چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد betray در زبان انگلیسی betrays است.

    ارجاع به لغت betray

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «betray» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/betray

    لغات نزدیک betray

    • - betoken
    • - betony
    • - betray
    • - betray someone’s trust
    • - betrayal
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.