گذشتهی ساده:
betrayedشکل سوم:
betrayedسومشخص مفرد:
betraysوجه وصفی حال:
betrayingتسلیم دشمن کردن، خیانت کردن به، وفادار نبودن، پشت کردن، نامردی کردن، فروختن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
To give enemy forces information about your side is to betray your comrades.
دادن اطلاعات به نیروهای دشمن یعنی خیانت به همرزمانت.
Some of his closest friends betrayed him when he needed them the most.
بعضی از نزدیکترین دوستانش، زمانی که بیشترین نیاز را به آنها داشت، به او پشت کردند.
those who betrayed their country
آنان که به کشور خود خیانت کردند
He betrayed the neighbor's daughter.
او دختر همسایه را از راه به در کرد.
He betrayed the organization's secrets.
او اسرار سازمان را افشا کرد.
زیر قول زدن، عهدشکنی کردن، از بین بردن، نقض کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She betrayed her promise never to lie again.
او قولش را که دیگر هرگز دروغ نگوید، زیر پا گذاشت.
The company betrayed the agreement with its workers.
این شرکت توافق با کارگرانش را نقض کرد.
He betrayed my trust in him.
از اعتماد من سوء استفاده کرد.
بروز دادن، نشان دادن، آشکار کردن، فاش کردن، لو دادن (افکار و احساسات بهصورت ناخواسته)
His face betrays his fear.
صورتش ترسش را نشان میدهد.
The slight hesitation in his voice betrayed his uncertainty.
مکثی جزئی در صدایش عدم اطمینان او را لو داد.
The house betrays its age.
قدمت خانه از ظاهر آن پیداست.
خیانت به اعتماد کسی، از اعتماد کسی سوء استفاده کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «betray» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/betray