امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Betrayal

bɪˈtreɪəl bɪˈtreɪəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    betrayals

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
خیانت، پیمان‌شکنی، دغل‌کاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- His betrayal of their friendship was unexpected.
- خیانت او به دوستی‌شان غیرمنتظره بود.
- the betrayal of his trust by his closest friend
- خیانت به اعتماد او توسط نزدیک‌ترین دوستش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد betrayal

  1. noun exhibition of disloyalty
    Synonyms:
    deception dishonesty double-crossing double-dealing duplicity falseness giveaway Judas kiss let-down perfidy sellout treachery treason trickery unfaithfulness
    Antonyms:
    faithfulness loyalty protection support
  1. noun divulgence of information
    Synonyms:
    blurting out diming disclosure giving away ratting revelation snitching spilling squealing tattling telling
    Antonyms:
    quiet secret

ارجاع به لغت betrayal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «betrayal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/betrayal

لغات نزدیک betrayal

پیشنهاد بهبود معانی