با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Betrayal

bɪˈtreɪəl bɪˈtreɪəl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    betrayals

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
خیانت، پیمان‌شکنی، دغل‌کاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- His betrayal of their friendship was unexpected.
- خیانت او به دوستی‌شان غیرمنتظره بود.
- the betrayal of his trust by his closest friend
- خیانت به اعتماد او توسط نزدیک‌ترین دوستش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد betrayal

  1. noun exhibition of disloyalty
    Synonyms: deception, dishonesty, double-crossing, double-dealing, duplicity, falseness, giveaway, Judas kiss, let-down, perfidy, sellout, treachery, treason, trickery, unfaithfulness
    Antonyms: faithfulness, loyalty, protection, support
  2. noun divulgence of information
    Synonyms: blurting out, diming, disclosure, giving away, ratting, revelation, snitching, spilling, squealing, tattling, telling
    Antonyms: quiet, secret

ارجاع به لغت betrayal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «betrayal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/betrayal

لغات نزدیک betrayal

پیشنهاد بهبود معانی