گذشتهی ساده:
revealedشکل سوم:
revealedسومشخص مفرد:
revealsوجه وصفی حال:
revealingآشکار کردن، فاش کردن، معلوم کردن، نشان دادن، هویدا کردن، افشا کردن، نمایاندن، بروز دادن، ظاهر کردن، برملا کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His trembling voice revealed his anxiety.
صدای لرزانش نگرانی او را نشان میداد.
Our investigations have thoroughly revealed their corruption.
تحقیقات ما فساد آنها را کاملاً افشا کرده است.
The short sleeves revealed his arms.
آستین کوتاه بازوان او را آشکار میکرد.
The rising curtain revealed a street scene.
پرده درحال بالا رفتن منظرهی یک خیابان را ظاهر کرد.
to reveal a secret
سرّی را فاش کردن
I do not wish to reveal what my friend has said.
نمیخواهم آنچه را که دوستم گفته است، برملا کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reveal» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reveal