(به گونهای که بیشتر از حد معمول بدن را نشان دهد) بهطور بدننما
She was wearing a revealingly black dress.
لباسی مشکی پوشیده بود که بدننما بود.
They complained that the woman was dressed too revealingly.
آنها گلایه کردند که این زن بیشازحد بهطور بدننما لباس پوشیده است.
افشاگرانه، بهطوری که چیزی را آشکار کند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He spoke revealingly about his problems.
او بهطور افشاگرانه در مورد مشکلاتش صحبت کرد.
He writes beautifully and revealingly about the love between them.
دربارهی عشقی که بین آنها وجود دارد، بهطور زیبا و آشکار مینویسد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «revealingly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/revealingly