Unveil

ʌnˈveɪl ʌnˈveɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    unveiled
  • شکل سوم:

    unveiled
  • سوم‌شخص مفرد:

    unveils
  • وجه وصفی حال:

    unveiling

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive C1
حجاب برداشتن، نمودار کردن، پرده‌برداری، آشکارساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to unveil a statue
- از مجسمه پرده‌برداری کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unveil

  1. verb reveal
    Synonyms: bare, betray, bring to light, come out, disclose, discover, display, divulge, expose, give away, lay bare, lay open, let it all hang out, make known, make public, open, open up, show, spring, tell, tip one’s hand, unbosom, uncover
    Antonyms: conceal, hide, veil

ارجاع به لغت unveil

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unveil» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unveil

لغات نزدیک unveil

پیشنهاد بهبود معانی