با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Avow

əˈvaʊ əˈvaʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    avowed
  • شکل سوم:

    avowed
  • سوم‌شخص مفرد:

    avows
  • وجه وصفی حال:

    avowing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
نذر، پیمان، عهد، قول، شرط، تعیین، عزم، تصمیم، نذرکردن، قسم خوردن، وقف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He avowed himself a patriot.
- او ادعای میهن‌پرستی کرد.
- She was obliged to avow openly that she had taken it.
- او مجبور شد آشکارا اذعان کند که آن‌را برداشته است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد avow

  1. verb state; profess
    Synonyms: acknowledge, admit,affirm, allow, assert, aver, avouch, concede, confess, cross one’s heart, declare, grant, maintain, own up, proclaim, swear, swear on bible, swear up and down
    Antonyms: censure, condemn, deny, disclaim, disown, dispute, renounce, repudiate

ارجاع به لغت avow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «avow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/avow

لغات نزدیک avow

پیشنهاد بهبود معانی