آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Betoken

bɪˈtoʊkn bɪˈtəʊkən

معنی betoken | جمله با betoken

verb - transitive

حاکی بودن از، دلالت کردن بر، دال بر امری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

This gift betokens our deep gratitude.

این هدیه گویای تشکر ژرف ما است.

The rain betokens a good crop.

باران محصول خوبی را نوید می‌دهد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد betoken

  1. verb to be or give a sign of:
    Synonyms:

ارجاع به لغت betoken

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «betoken» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/betoken

لغات نزدیک betoken

پیشنهاد بهبود معانی