حاکی بودن از، دلالت کردن بر، دال بر امری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This gift betokens our deep gratitude.
این هدیه گویای تشکر ژرف ما است.
The rain betokens a good crop.
باران محصول خوبی را نوید میدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «betoken» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/betoken