گذشتهی ساده:
descriedشکل سوم:
descriedسومشخص مفرد:
descriesوجه وصفی حال:
descryingادبی دیدن
Suddenly he descried a boat.
ناگهان قایقی را از دور دید.
She descryed a rare bird perched on the tree branch.
او پرندهی نادری را دید که روی شاخهی درخت نشسته بود.
دریافتن، فهمیدن، پی بردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Can you descry the hidden meaning behind her words?
آیا میتوانید به معنای پنهان پشت کلمات او پی ببرید؟
The detective's keen eyes helped him quickly descry important clues at the crime scene.
چشمان تیزبین کارآگاه به او کمک کرد تا سرنخهای مهم در صحنهی جرم را بهسرعت دریابد.
قدیمی فاش کردن، آشکار کردن
The journalist was able to descry the truth behind the politician's façade.
این روزنامهنگار توانست حقیقتی که در پس چهرهی این سیاستمدار وجود داشت، فاش کند.
Through careful analysis of ancient texts, scholars were able to descry secrets of civilizations past.
دانشمندان از طریق تجزیهوتحلیل دقیق متون باستانی توانستند اسرار تمدنهای گذشته را آشکار کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «descry» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/descry