۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Tickle

ˈtɪkl ˈtɪkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tickled
  • شکل سوم:

    tickled
  • سوم‌شخص مفرد:

    tickles
  • وجه وصفی حال:

    tickling
  • شکل جمع:

    tickles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
قلقلک دادن، قلقلک، خاریدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- I tickled her and she burst out giggling.
- او را قلقلک دادم و زد زیر خنده.
- I was tickled to death to see you!
- از دیدن تو یک دنیا حظ کردم!
- Soldiers have to be tickled by propaganda before they fight.
- قبل از جنگیدن باید سربازان را از راه تبلیغ برانگیخت.
- That kind of music which tickles the spirit.
- آن نوع موسیقی که روح را به نشاط در می‌آورد.
- My back tickles.
- پشتم مور‌مور می‌شود.
- My throat tickles.
- گلویم می‌خارد.
- His beard doesn't scratch, it just tickles.
- ریش او خراش نمی‌دهد؛ بلکه فقط به خارش می‌اندازد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tickle

  1. verb make laugh
    Synonyms:
    amuse entertain please delight gratify divert excite thrill stimulate titillate enchant convulse tickle touch pat pet stroke caress brush vellicate tingle itch

ارجاع به لغت tickle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tickle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tickle

لغات نزدیک tickle

پیشنهاد بهبود معانی