گذشتهی ساده:
tailoredشکل سوم:
tailoredسومشخص مفرد:
tailorsوجه وصفی حال:
tailoringشکل جمع:
tailorsخیاط، دوزنده
to tailor pillow covers
روبالشتی دوختن
my mom is a great tailor.
مادرم خیاط خیلی خوبی است.
سازگار کردن، جور کردن، مناسب کردن
a novel tailored to popular taste.
رمانی که طبق سلیقهی عوام مردم نوشته شده است.
We tailor any of our products to your company's specific needs.
ما هر یک از محصولات خود را متناسب با نیازهای خاص شرکت شما تنظیم میکنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tailor» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tailor