فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tailor

ˈteɪlər ˈteɪlə

گذشته‌ی ساده:

tailored

شکل سوم:

tailored

سوم‌شخص مفرد:

tailors

وجه وصفی حال:

tailoring

شکل جمع:

tailors

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

خیاط، دوزنده

to tailor pillow covers

روبالشتی دوختن

my mom is a great tailor.

مادرم خیاط خیلی خوبی است.

verb - transitive

خیاطی کردن، دوزندگی کردن، دوخت و دوز کردن، دوختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
verb - transitive

سازگار کردن، جور کردن، مناسب کردن

a novel tailored to popular taste.

رمانی که طبق سلیقه‌ی عوام مردم نوشته شده است.

We tailor any of our products to your company's specific needs.

ما هر یک از محصولات خود را متناسب با نیازهای خاص شرکت شما تنظیم می‌کنیم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tailor

  1. noun person who sews clothing
    Synonyms:
    dressmaker garment maker needle worker suit maker clothier outfitter couturier costumier
  1. verb make to fit; adjust
    Synonyms:
    adapt adjust fit modify alter suit shape accommodate conform tailor-make fashion mold reconcile convert customize square dovetail cut cut to fit shape up quadrate make to order

ارجاع به لغت tailor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tailor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tailor

لغات نزدیک tailor

پیشنهاد بهبود معانی