گذشتهی ساده:
limitedشکل سوم:
limitedسومشخص مفرد:
limitsوجه وصفی حال:
limitingشکل جمع:
limitsحد، حدود، کنار، پایان، اندازه، وسعت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
outside these limits
خارج از این حدود (یا محدوده)
No hunting is allowed within a 30-mile limit.
شکار در محدودهی 30 مایلی مجاز نیست.
The store set a limit of two kilos of sugar to a customer.
فروشگاه فروش شکر به هر مشتری را به دو کیلو محدود کرد.
His power is not without limit.
قدرت او نامحدود نیست.
within the limits of Tehran
در محدودهی تهران
محدود کردن، معین کردن، منحصر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
at the exact northern limit of this desert
درست در مرز شمالی این صحرا
They decided to limit the government's powers.
آنها تصمیم گرفتند که اختیارات دولت را محدود کنند.
We will cooperate with you within certain limits.
ما در حد معینی با شما همکاری خواهیم کرد.
Our resources have been pushed to the limit.
از منابع ما حداکثر بهرهبرداری شده است.
The age limit for voting is eighteen.
حد مجاز سن برای رأی دادن هجده سال است.
limit comparison test
آزمون مقایسهای حدی
This kind of fish does not limit itself to fresh water.
این نوع ماهی خودش را به آب شیرین محدود نمیکند.
The young man's experience was very limited.
تجربهی مرد جوان بسیار کم (یا محدود) بود.
Don't you see how hardship and suffering have reached the limit?
نبینی که سختی به غایت رسید ـ مشقت به حد نهایت رسید؟
(عامیانه) منتها درجه، به غایت، حد نهایت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «limit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/limit