Delimitate

American: diːˈlɪmɪteɪt British: diːˈlɪmɪteɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • verb - transitive
    محدود کردن، حد چیزی معین کردن، کران‌بندی‌بردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد delimitate

  1. verb To fix the limits of
    Synonyms: delimit, demarcate, bound, determine, specify, limit, mark, define, measure, delineate

ارجاع به لغت delimitate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «delimitate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/delimitate

لغات نزدیک delimitate

پیشنهاد بهبود معانی