جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
Fast Dictionary - فست دیکشنری
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
جستوجو
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
اطلاعات بیشتر
نرمافزار iOS
اطلاعات بیشتر
راهنما
راهنمای سایت
راهنمای پارههای سخن
راهنمای آواشناسی (IPA)
راهنمای آواشناسی (فارسی)
راهنمای حذف تبلیغات و اشتراک حرفهای
تماس با ما
تماس از طریق ایمیل
فست دیکشنری در اینستاگرام
فست دیکشنری در توییتر
دربارهی ما
لغات جستوجو شده
وبلاگ
لغت روز
سه شنبه ۱۴ تیر ۱۴۰۱
burst
Deadline معنی
Countable
Noun
ضربالاجل، موعد مقرر، موعد، مهلت، سررسید، آخرین فرصت، فرجه
- to meet a deadline
- کاری را سر موعد انجام دادن
- to miss a deadline
- سرموعد انجام ندادن
- When is the deadline for paying this loan?
- سررسید پرداخت این وام چه تاریخی است؟
فونتیک آمریکایی
ˈdedlaɪn
فونتیک بریتانیایی
ˈdedlaɪn
مترادف و متضاد deadline
(noun)
due date
Synonyms:
bound, cutoff, limit, period, target date, time frame, time limit, zero hour
لغات نزدیک deadline
-
deadening
-
deadeye
-
deadfall
-
deadhead
-
deadlight
- deadline
-
deadliness
-
deadlock
-
deadly
-
deadly nightshade
-
deadly sin
دریافت فست دیکشنری از طریق اپاستور
دانلود مستقیم فست دیکشنری