فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Deadline

ˈdedlaɪn ˈdedlaɪn

شکل جمع:

deadlines

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

ضرب‌الاجل، موعد مقرر، موعد، مهلت، سررسید، آخرین فرصت، فرجه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

When is the deadline for paying this loan?

سررسید پرداخت این وام چه تاریخی است؟

The deadline for the project is next Friday.

مهلت تحویل پروژه، جمعه‌ی آینده است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

We are working hard to meet the deadline.

ما سخت در تلاش هستیم تا به موعد مقرر برسیم.

Missing the deadline will have serious consequences.

از دست دادن ضرب‌الاجل، عواقب جدی خواهد داشت.

to meet a deadline

کاری را سر موعد انجام دادن

to miss a deadline

سرموعد انجام ندادن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deadline

  1. noun due date
    Synonyms:
    limit time limit time frame period bound cutoff target date zero hour

ارجاع به لغت deadline

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deadline» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deadline

لغات نزدیک deadline

پیشنهاد بهبود معانی