با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Deadhead

ˈdedhed ˈdedhed
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    deadheaded
  • سوم شخص مفرد:

    deadheads
  • وجه وصفی حال:

    deadheading

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable informal
    (آدم) کسل‌کننده، بی‌خاصیت، خنگ، کودن
    • - The party was lively until the deadhead showed up.
    • - مهمانی تا زمانی که آن آدم کسل‌کننده آمد، پرشور بود.
    • - Don't let the deadhead ruin the group project with their lack of enthusiasm.
    • - اجازه ندهید که آدم‌های بی‌خاصیت پروژه‌ی گروهی را با بی‌اشتیاقی خود خراب کنند.
  • verb - transitive
    گل‌های خشک‌شده را زدن، هرس کردن
    • - Remember to deadhead your roses to encourage new blooms.
    • - به‌خاطر داشته باشید که برای تقویت شکوفه‌های جدید، گل‌های رز خود را بزنید.
    • - Deadhead the geraniums regularly for prolonged flowering.
    • - برای گل‌دهی طولانی‌مدت، شمعدانی‌ها را به‌طور مرتب هرس کنید.
  • adjective
    بی‌بار، بی‌مسافر، تهی
    • - The deadhead flight arrived early.
    • - پرواز بی‌مسافر زود رسید.
    • - He caught a deadhead train to the next city.
    • - او سوار قطاری بی‌مسافر شد که به شهر بعدی می‌رفت.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت deadhead

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deadhead» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deadhead

لغات نزدیک deadhead

پیشنهاد بهبود معانی