آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Breaking Point

ˈbreɪkɪŋˈpɔɪnt ˈbreɪkɪŋpɔɪnt

معنی breaking point

نقطه‌ی شکست (میزان فشاری که موجب شکستن یا شکسته شدن مصالح و غیره می‌گردد)

سرحدی که پس از آن شخص اختیار از دست می‌دهد و یا از جا در می‌رود، طاقت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد breaking point

  1. noun extreme tension
    Synonyms:
    tension overstrain overextension spreading too thin snapping point

Idioms

to reach one's breaking point

کارد به استخوان (کسی) رسیدن، بی‌تاب شدن

ارجاع به لغت breaking point

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breaking point» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/breaking point

لغات نزدیک breaking point

پیشنهاد بهبود معانی