به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Breaking Point

ˈbreɪkɪŋˈpɔɪnt ˈbreɪkɪŋpɔɪnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • نقطه‌ی شکست (میزان فشاری که موجب شکستن یا شکسته شدن مصالح و غیره می‌گردد)
  • سرحدی که پس از آن شخص اختیار از دست می‌دهد و یا از جا در می‌رود، طاقت
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد breaking point

  1. noun extreme tension
    Synonyms: overextension, overstrain, snapping point, spreading too thin, tension

Idioms

ارجاع به لغت breaking point

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «breaking point» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/breaking point

لغات نزدیک breaking point

پیشنهاد بهبود معانی