نوشتن در دور، محدود و مشخص کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to circumscribe a word
دور واژهای خط کشیدن
Moral considerations circumscribe the freedom in clothing.
ملاحظات اخلاقی آزادی جامهپوشی را محدود میکند.
to circumscribe a heart patient's activity
فعالیت بیمار قلبی را محدود کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «circumscribe» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/circumscribe