نوعی دام یا تور، پابند، کملاف، ابزار ترسیم بیضی، تعدیل، تعدیل کردن، به دام افتادن، محدود ساختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Modern poetry tries to throw off the trammels of tradition.
شعر نو سعی میکند که پابندهای سنت را دور بیندازد.
We were all bound by the trammels of human nature.
ما همهی گرفتار محدودیتهای سرشت انسانی بودیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «trammel» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trammel