فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Throttle

ˈθrɑːtl ˈθrɒtl

گذشته‌ی ساده:

throttled

شکل سوم:

throttled

سوم‌شخص مفرد:

throttles

وجه وصفی حال:

throttling

شکل جمع:

throttles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive

گلو، دریچه کنترل بخار یا بنزین، خفه کردن، گلو را فشردن، جلو را گرفتن، جریان بنزین را کنترل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He throttled the enemy with his bare hands.

فقط با دستان خود (و بدون وسیله‌ی دیگر) دشمن را خفه کرد.

Such regulations will throttle scientific freedom.

این‌گونه مقررات موجب سرکوب کردن آزادی علمی خواهد شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

I throttled the car down to thirty miles an hour.

سرعت اتومبیل رابه سی مایل در ساعت کاهش دادم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد throttle

  1. verb choke
    Synonyms:
    control suppress stifle smother inhibit silence gag strangle strangulate burke
    Antonyms:
    free release

ارجاع به لغت throttle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «throttle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/throttle

لغات نزدیک throttle

پیشنهاد بهبود معانی