با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Throttle

ˈθrɑːtl ˈθrɒtl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    throttled
  • شکل سوم:

    throttled
  • سوم‌شخص مفرد:

    throttles
  • وجه وصفی حال:

    throttling
  • شکل جمع:

    throttles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
گلو، دریچه کنترل بخار یا بنزین، خفه کردن، گلو را فشردن، جلو را گرفتن، جریان بنزین را کنترل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He throttled the enemy with his bare hands.
- فقط با دستان خود (و بدون وسیله‌ی دیگر) دشمن را خفه کرد.
- Such regulations will throttle scientific freedom.
- این‌گونه مقررات موجب سرکوب کردن آزادی علمی خواهد شد.
- I throttled the car down to thirty miles an hour.
- سرعت اتومبیل رابه سی مایل در ساعت کاهش دادم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد throttle

  1. verb choke
    Synonyms: burke, control, gag, inhibit, silence, smother, stifle, strangle, strangulate, suppress
    Antonyms: free, release

ارجاع به لغت throttle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «throttle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/throttle

لغات نزدیک throttle

پیشنهاد بهبود معانی