گذشتهی ساده:
throttledشکل سوم:
throttledسومشخص مفرد:
throttlesوجه وصفی حال:
throttlingشکل جمع:
throttlesگلو، دریچه کنترل بخار یا بنزین، خفه کردن، گلو را فشردن، جلو را گرفتن، جریان بنزین را کنترل کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He throttled the enemy with his bare hands.
فقط با دستان خود (و بدون وسیلهی دیگر) دشمن را خفه کرد.
Such regulations will throttle scientific freedom.
اینگونه مقررات موجب سرکوب کردن آزادی علمی خواهد شد.
I throttled the car down to thirty miles an hour.
سرعت اتومبیل رابه سی مایل در ساعت کاهش دادم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «throttle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/throttle