Strangulate

ˈstræŋɡjəˌlet ˈstræŋɡjəˌlet
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
خفه کردن، خفقان ایجاد کردن، گلو را فشردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد strangulate

  1. verb Kill by squeezing the throat of so as to cut off the air
    Synonyms: strangle, throttle

ارجاع به لغت strangulate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «strangulate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/strangulate

لغات نزدیک strangulate

پیشنهاد بهبود معانی