گذشتهی ساده:
throngedشکل سوم:
throngedسومشخص مفرد:
throngsوجه وصفی حال:
throngingشکل جمع:
throngsگروه، جمعیت، ازدحام، هجوم، ازدحام کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The police dispersed the throng.
پلیس جمعیت را متفرق کرد.
a throng of ants
یک دسته مورچه
A throng of confused thoughts cluttered her brain.
انبوهی از افکار درهموبرهم مغز او را پر کرد.
shoppers thronging the streets
خریداران مغازهها که در خیابانها ازدحام کرده بودند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «throng» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/throng