گذشتهی ساده:
leashedشکل سوم:
leashedسومشخص مفرد:
leashesوجه وصفی حال:
leashingشکل جمع:
leashesتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مهار کردن، لگام زدن، تحت کنترل درآوردن
ناآرام بودن، ناشکیبایی کردن
(عامیانه) برای کسب آزادی بیشتر تقلا کردن، برای پاره کردن مهار خود کوشیدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «leash» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/leash