صفت تفضیلی:
lessدستکم، لااقل، حداقل
At least let me say goodbye to him.
لااقل بگذارید با او خداحافظی کنم.
at least three times a week
دستکم هفتهای سهبار
کمترین، کوچکترین، کوچکین، کمین، جزئیترین، کماهمیتترین، ناچیزترین، ناشناختهترین، کمتر، کوچکتر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the least finger of his left hand
کوچکترین انگشت دست چپ او
the least of my worries
کماهمیتترین دلواپسی من
one of Iran's least known poets
یکی از ناشناختهترین شاعران ایران
the least amount
کمترین مقدار
He believed that the least government is the best government.
او معتقد بود که هرچه (دستگاه) دولت کوچکتر باشد، بهتر است.
به کمترین میزان (یا مقدار)، کمترین کار، کمترین چیز، کوچکترین عامل
It was very thoughtless of him, to say the least.
همینقدر میگویم که نهایت (کمترین میزان) بیفکری او بود.
Nobody paid, least of all the children.
هیچکس پول نداد، حتی بچهها (کوچکترین عامل).
جانورشناسی حشرهشناسی ریز، بسیار کوچک (در اسم گونهها و نوعها بهکار میرود)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
least flycatcher
مگسخوار ریز
The least tern is known for its small size and swift flight.
درنای ریز بهدلیل جثه کوچک و پرواز سریعش شناخته شده است.
1- دست کم، لااقل
اسمش در آخر ذکر میشود؛ ولی از دیگران کمتر نیست، آخر از همه اما نه بیاهمیتترین
یکی از مشکلات (یا دردسرهای) فرعی شخص
2- بههر حال، در هر صورت
از همه کمتر، علیالخصوص، بهویژه، مخصوصاً، بهخصوص (برای تأکید بر کمترین میزان ممکن)
(در اختلافات و غیره) هر چه کمتر حرف بزنی، دردسر زود برطرف میشود.
(دربارهی کدورت یا اشکال و غیره) هرچه کمتر حرف زده شود، بهتر است
اصلاً، ابداً، نه حتی یک ذره
بدون اغراق بگویم، کمِ کم بگویم، در این حد بگویم، خلاصه و مختصر بگویم، دستِ کم، همینقدر بگویم که
هرچه کمتر دربارهی چیزی حرف زده شود، زودتر برطرف میشود
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «least» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/least