فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Atomic

əˈtɑːmɪk əˈtɒmɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective B2
    هسته‌ای، ذره‌ای، مربوط به جوهر فرد، ریز، اتمی
  • adjective
    اتمی، تجزیه ناپذیر
    • - an atomic submarine
    • - زیردریایی اتمی
    • - atomic warfare
    • - جنگ اتمی
    • - atomic oxygen
    • - اکسیژنی که به صورت اتم بوده و تشکیل ملکول نداده است. (اکسیژن آزاد)
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد atomic

  1. adjective tiny
    Synonyms: diminutive, fragmentary, granular, microscopic, minute
  2. adjective nuclear
    Synonyms: atom-powered, fissionable, thermonuclear

Collocations

ارجاع به لغت atomic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «atomic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/atomic

لغات نزدیک atomic

پیشنهاد بهبود معانی