فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Deterrent

dɪˈternt dɪˈterənt

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective countable C2

مانع‌شونده، منع‌کننده، بازدارنده، ترساننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

Fining him will be a deterrent to others.

جریمه کردن او عامل بازدارنده‌ای برای دیگران خواهد بود.

deterrent weapons

سلاح‌های انصراف‌انگیز (بازدار)

نمونه‌جمله‌های بیشتر

deterrents such as the atomic bomb and rockets

سلاح‌های بازدارنده مانند بمب اتمی و موشک

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deterrent

  1. noun impediment, restraint
    Synonyms:
    obstacle hindrance check curb restraint determent discouragement preventive preventative defense rein leash bridle shackle
    Antonyms:
    encouragement incentive catalyst

ارجاع به لغت deterrent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deterrent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deterrent

لغات نزدیک deterrent

پیشنهاد بهبود معانی